، أنا صاحب الصراط و الموقف، منم صاحب صراط و قیامت و جایگاه حساب،أنا قاسم الجنۀ و
النار بامرربّی ، منم قسمت کننده بهشت و دوزخ به امر پروردگارم ، أنا ادم الاول ،آدم اول من
هستم ،أنا نوح الاول،نوح اول من هستم ،أنا ایة الجبّار، منم نشان خدای جبّار ،انا حقیقة الاسرار
،منم اصل رازها ،انا مورّق الاشجار،منم سازندۀ برگ درختان ،انا مونع الثمار،منم که میوه ها
را می رسانم ،انا مفجّر العیاون ، منم جاری کنندۀ چشمه ها، انا مجری الانهار ،من نهرها را
روان می سازم ،انا خازن العلم ،منم خزانه دار علم، انا طور الحلم ،منم کوه بردباری ،انا
امیرالمومنین ،منم فرمانروای مومنین ،انا عین الیقین ، منم نفس یقین، انا حجة الله فی السموات
والارض ،منم برهان خدا در آسمانها وزمین ،انا الراجفه ، منم اول نفخۀ صوراسرافیل، انا
الصاعقه ، منم عذاب هلاک کننده، انا الصیحة بالحق ، منم بلند اواز به حق ،انا الساعة لمن
کذّب بها ،منم قیامت موعود برای کسی که ان را انکار کرد ،انا ذلک النور الذی یقتبس منه
الهدی، منم این چنین نوری که از ان راه راست بر گرفته می شود ،انا صاحب الصور،منم
صاحب شیپوراسرافیل ، انا مخرج فی القبور، منم که مردگان را از قبرها خارج می کنم ،انا
صاحب یوم النشور، منم مالک روز قیامت ،انا صاحب نوح ومنجیه ،منم همراه نوح و رهایی
بخش او ،انا صاحب ایوب المبتلی و شافیه ،منم همراه ایوب دردمند وشفابخش او ،انا اقمت
السموات بامر ربی ،من آسمانها را به امر پروردگارم برپا داشته ام ،انا صاحب ابراهیم ،منم
همراه ابراهیم ،انا سرّ الکلیم ،منم راز موسی کلیم ،انا الناظر فی الملکوت ،منم نظر کننده در
عالم فرشتگان ،انا امر الحی الذی لا یموت ،منم امر پرورگار زنده ای که نمی میرد ،انا ولی
الحق علی سائر الخلق ، منم جانشین حق بر جمیع مخلوقات ،انا الذی لا یبدّل القول لدیّ ،منم
انکه قول ووعدۀ الهی ازعقاب و ثواب نزد من تغییر پذیرنیست ،و حساب الخلق الیّ ،و حساب
خلق در قیامت با من است ، انا المفوض الیّ امرالخلائق ،منم انکه کار خلق به من واگذارشده
، انا خلیفة الاله الخالق ،منم جانشین خداوند افریدگار ، انا سرّالله فی بلاده ،منم راز خداوند در
شهرهای او ، وحجته علی عبا ده ،و برهان او بر بندگانش ، انا امر الله و الروح ، کما قال
سبحانه تعاّلی : (و یسئلونک عن الروح قل الروح من امر ربّی ) منم امر خداوند و روح
،همانگونه که خداوند تعالی فرمود : ای رسول از تو سوال می کنند از روح بگو روح از امر
پروردگار من است ، انا ارسیت الجبال الشامخات ،من کوههای مرتفع را استوار ساختم ،
وفجّرت العیون الجاریات ،و چشمه های جاری را شکافتم ، انا غارس الاشجار ،منم نشانندۀ
درختان ، ومخرج الوان الثمار،منم نمایان کنندۀ رنگهای میوه ها ، انا مقدرالاقوات ،منم قسمت
کننده رزقها ، انا منشرالاموات ،منم زنده کننده مردگان ،انا منزّل القطر،منم نازل کنندۀ قطرات
باران ، انا منوّرالشمس والقمروالنجوم ،منم نوردهندۀ خورشید وماه وستارگان ، انا قیّم القیامة
،عهده دار قیامت منم ، انا مقیم الساعة ،برپا کنندۀ قیامت منم ، انا الواجب له من الله الطاعة
منم آن واجب که از طرف خدا برای اوست فرمانبرداری ، انا حی لا اموت واذا متّ لم امتّ
،منم زنده ای که نمی میرم وهنگامی که مردم نمرده ام ( شرح این فرازدرذیل خواهد امد )،
انا سرّ الله المخزون ،منم رازپنهان شدۀ خدا ،انا العالم بما کان وما یکون ،منم دانا به انچه بود
و انچه می باشد ، انا صلوات المومنین و صیامهم ،منم نمازمومنین وروزۀ انان ، انا مولاهم و
امامهم ،منم صاحب اختیار و پیشوای انان ، انا صاحب النشر الاول و الاخر ،منم صاحب
رستاخیز اول و دوم (رجعت و قیامت ) ، انا صاحب المناقب والمفاخر ،منم صاحب کمالات
ومباهات، انا صاحب الکواکب ،منم صاحب ستارگان ، انا عذاب الله الواصب ،منم عذاب ثابت
خدا، انا مهلک الجبابرة الاول ، منم نیست کننده ستمکاران اول ،انا مزیل الدول ، منم از بین
برندۀ حکومتها ، انا صاحب الزلزال و الرجف ،منم جنباندن زمین و به لرزه در امدن ، انا
صاحب الکسو ف والخسوف ،منم صاحب گرفتن خورشید وماه ،انا مدمّر الفراعنة بسیفی هذا
،منم هلاک کنندۀ فرعونها به این شمشیرم ،انا الذی اقامنی الله فی الاظلة و دعاهم الی طاعتی
فلمّا ظهرت انکروا ،منم انکس که خداوند بپا داشت مرا درسایه ها و انان را به بندگی من فرا
خواند پس چون ظاهرشدم نشناختند و منکرشدند فقال الله سبحانه : (فلمّا جاءهم ماعرفوا کفروا
به ) فرمود خدای سبحان ( پس انگاه که آمد نشناختند، او را و انکار کردند ) "سورۀ بقره ایۀ
89 "( شرح این فراز در ذیل خواهد آمد )،انا نور الانوار ،منم فروغ روشنیها، انا حامل
العرش مع الابرار ،منم در بردارندۀ عرش با نیکان ، انا صاحب الکتب السالفة ،منم صاحب
کتابهای گذشته ،انا باب الله الذی لا یفتح لمن کذّب به ولا یذوق الجنة ،منم ان باب خداوند که باز
نمی شود برای کسی که انکار کرد او را و بهشت را نمی چشد ،انا الذی تزدحم الملائکة علی
فراشی ، وتعرفنی عباد اقالیم الدنیا ،منم انکه ملائکه برفراشم هجوم می اورند وبندگان ممالک
دنیا می شناسندم ،( شرح این فراز در ذیل خواهد امد ) انا الذی ردّت لی الشمس مرتین ، و
سلّمت علیّ کرّتین ، منم انکه خورشید دوبار برایم برگشت ، و دو باربرمن سلام کرد
افتاب از حکم حیدر باز گشت مهر و مه اری به حکم حیدر است
و صـلّیت مع رسول الله القبلتین ،وبا پیغمبر اکرم (صلی) دو قبله را نماز خواندم ، وبایعت
القبلتین ،و بیعت کردم دو بیعت ، انا صاحب بدر و حنین ،منم صاحب بدروحنین ، انا الطور
،طور منم ،انا الکتاب المسطور ،ان کتاب نوشته شده منم ، انا البحر المسجور،منم ان دریای
لبا لب و پر، انا البیت المعمور ،منم ان مسجد دراسمان چهارم (محاذی و مطابق کعبه ) ، انا
الذی دعا الله الخلائق الی طاعتی فکفرت،و اصرت فمسخت ، ،منم انکه خداوند موجودات را
بسوی بندگی من فراخواند و کافرشدند و پافشاری کردند پس مسخ شدند، واجابت امة فنجت و
ازلفت ، و گروهی پذیرفتند پس رهایی و جاه ومقام یافتند ، انا الذی بیدی مفاتیح الجنان و مقالید
النیران کرامة من الله ، منم انکه کلیدهای بهشت و قلاده های دوزخ دست من است از باب
ارجمندی ،انا مع رسول الله فی الارض و السماء ،منم با رسول خدا در زمین و اسمان ، انا
المسیح حیث لا روح یتحرّک ولا نفس یتنفّس غیری ،منم مسیح زیرا او روحی نبود که حرکت
کند و شخصی نبود که نفس بکشد غیر از من، انا جاوزت بموسی فی البحر واغرقت فرعون
وجنوده ، ،من موسی را در دریا عبور دادم و فرعون ولشگرش راغرق نمودم
، انا اعلم هماهم البهائم و منطق الطیر،من زمزمۀ چها ر پایان و گفتار پرندگان را می دانم
، انا الذی اجوز السموات السبع و الارضین السبع فی طرفة عین ، منم انکه به یک
چشم بر هم زدن اسمانها و زمینهای هفتگانه را سیر میکنم ، انا المتکلم علی لسان عیسی فی
المهد ، منم ان تکلم کننده برزبان عیسی در گهواره ، انا الذی یصلّی عیسی خلفی ، منم انکه
عیسی پشت سرمن نماز گذارد، انا الذی انقلب فی الصورکیف شاء الله ، منم انکه دگرگون
میشوم در صورتها ی مختلفه ان گونه که خدا می خواهد ، انا صاحب القرون الاولی
،منم صاحب زمانهای اولیه ،انا الصامت ومحمد الناطق ،منم ان خاموش و محمدِ گویا ،
انا مصباح الهدی،منم چراغ هدایت ،انا مفتاح التقی ،منم کلید پرهیزکاران انا الاخرة و الاولی
، مبداء و منتهی منم ، انا الذی اری اعمال العباد ،منم انکه به کارهای بندگان نظر می کنم
، انا خازن السماوات " السبع " و الارض بامررب العالمین ، منم نگهبان اسمانها به دستور
پروردگارجهانیان ،انا القائم بالقسط ، منم برقرارکنندۀ عدل و داد ،انا دیّان الدین ،منم پاداش
دهندۀ دین ،انا الذی لا تقبل الاعمال الا بولایته ، منم انکه عبادات پذیرفته نمی شود مگربه
ولایت او ، ولا تنفع الحسنات الا بحبّه ، و حسنات سود نبخشد مگربه حبّ او
،انا العالم بمدار الفلک الدوّار ،منم دانا به مدار سپهر در گردش، انا صاحب مکیال قطرات
الامطارورمل القفارباذن الملک الجبّار،منم صاحب پیمانۀ دانه های باران وریگ بیابانها به اذن
پروردگار جبّار، الا انا الذی اقتل مرّتین واحیی مرتین و اظهر کیف شئت ،اگاه باشید منم انکه،
دو بار کشته می شوم و دوبار زنده وهرگونه بخواهم ظاهر می شوم(شرح این فراز در ذیل
خواهد امد ) انا محصی الخلائق و ان کثروا، منم شماره کنندۀ موجودات اگر چه بسیارند ، انا
محاسبهم بامر ربی ، من حساب کنندۀ انان هستم به امر پروردگارم ، انا الذی عندی الف کتاب
من کتب الانبیاء ،منم انکه هزارکتاب ازکتب انبیاء نزد من است ،انا الذی جحد ولایتی الف امة
فمسخوا ، منم انکه ولایت مرا هزار امّت انکار کردند پس مسخ شدند ، انا المذکور فی سالف
الزمان و الخارج فی آخر الزمان ،منم انکه در روزگار گذشته یاد شده ام و در واپسین و پایان
روزگارخروج کننده ،انا قاصم الجبّارین فی الغابرین، منم شکننده وکوتاه کنندۀ عمرستمگران در
زمانهای گذشته،ومخرجهم ومعذّبهم فی الاخرین،وخارج کننده وعذاب کننده انان درانجام هستم ،
انا معذّ ب یغوث و یعوق ونسراًعذاباً شدیداً،منم عذاب کنندۀ یغوث و یعوق و نسرعذاب کردنی
سخت (یغوث و یعوق ونسر نام سه بت است که عبادت می شدند و دریمین ویسارکعبه قرار
داده بودند واینجا کنایه ازابوبکرو عمر وعثمان لعنهم الله است)، انا المتکلم بکلّ لسان ،منم که
تکلم کننده هستم به هر زبان ،انا الشاهد لاعمال الخلائق فی المشارق والمغارب ،منم که اعمال
موجودات را درمشارق و مغارب گواه و حاضرم ،" انا محمد و محمد انا "منم محمد ومحمد
منم ، انا صهر محمد ،منم دامادپیغمبر ،انا المعنی الذی لا یقع علیه اسم و لا شبه ، ،منم معنای
آنچنانی که اسمی برآن واقع نمی شود واو را شبیه ومانندی نیست(اومعنی وحقیقتی بس عظیم
است که در آئینۀ هیچ اسمی انگونه که هست دیده نمی شود بلکه درادراک هم نگنجد زیرا از
جنس آب و خاک نیست
با چنین حسن و ملاحت اگر اینان بشرند زاب و خاک دگر و شهر و دیار دگرند
و بقول سعدی :
ندانمت به حقیقت که در جهان به چه مانی جهان وهرچه دراو هست صورتند وتو جانی
انا باب حطّه، منم باب و درِ آمرزش گناهان، ولا حول ولا قوة الا بالله العلی العظیم ، ونیست
جنبش وتوانی مگر به خدای بلند مرتبه و بزرگ . ادرس خطبه مشارق انوار الیقین فی حقائق
اسرارامیر المومنین صفحه 318 تالیف مرحوم الحافظ رجب البرسی الحلی رحمه الله
متوفی حدود830 هجری قمری .
حال شرح چند فراز از خطبه :
اما انا حی ّ لا اموت حیات بر دو قسم است یک حیات مطلق و دیگری حیات مجامع با موت که
حیات ممکنات اینگونه است که حیاتشان دائما با موت امیخته و کل شئ هالک الا وجهه دال بر
ان می باشد ،ولی حیات مطلق که حیات وجه الله است ان را موتی نیست وموت بران عارض
نمی شود به خلاف حیات امیخته با موت که هلاکت وموت دمبدم او را درقبضه دارد و لحظه
به لحظه در هلاکت است و زنده را زنده نخوانند که مرگ از پی اوست ولی حیات مطلق ان
وجودی است که حی لایموت است و ان وجه الله می باشد که امیرالمومنین است فلذا
فرمود :انا حی لا اموت .اما فراز (انا الذی اقامنی الله ...) یک صاحب ظل داریم وشاخص و
یک ظل وسایه که مظاهر و موجودات عالم هستند و ظل پروردگار ( الم تر الی ربک کیف
مدّالظل) سورۀ فرقان آیۀ 45(آیا نظرنکردی بسوی پروردگارت که چگونه سایه گسترد )عالم
وعالمیان سایۀ آن شمس حقیقت وجود هستند امیرالمومنین می فرمایند :منم انکه خداوند مرا در
اظله و مظاهر قرار داد و مرا به آنان ظاهر ساخت بقول حکیم آقا علی مدرس زنوزی :
خورشید ازل ز رخ چو برداشت نقاب برداشت نقاب و گشت ظاهر به حجاب
ظاهربه حجاب اگرنشد پس زچه روی گردید ابوتراب ظاهر به تراب
مولا به حجاب مظاهر و موجودات و در لباس اشیاء در عالم خاکی ظاهر گشت یعنی خودیّت
اشیاءاوست وعالم هستی به او قائم است زیرا حقیقت انها است لذا می فرماید : منم انکه خداوند
مرا در اظله ومظاهر که موجودات عالم هستند ظاهر ساخت و انان را به بندگی من فرا خواند
اما چون درعالم ظل به خودم ظاهرشدم انکار کردند ومرا نشناختند همانگونه که درآیه هم می
فرماید : انگاه که آمد او را نشناختند و به او کافر شدند پس لعنت خدا بر کافرین .
آیه دربارۀ پیغمبر اکرم (ص) است و مولا هم نفس پیغمبر . پس آیه شامل مولا هم می شود و
پیغمبررا که نشناختند و انکار کردند مولا را انکار کردند .
اما انا الذی تزدحم الملئکه علی فراشی وتعرفنی عباد اقالیم الدنیا اینجا تعرفنی درمقابل تزدحم و
عباد مقابل ملائکه و اقالیم مقابل فراش می باشد تزدحم یعنی شالودۀ ملائکه از فراش و پائین
ترین حیثیت مادی ما ریخته شده یعنی حیثیت ملکی انان مبدئش فراش من است و فرش من
مبدئیت عرشی دارد و ازاین فرش ان عرش است وعالم ملکوت درفرش من است وفرش من
اصل است که باید گفت: ای منتهای اوج ملک ابتدای تو و این ازدحام ،ازدحام نوری است نه
کثرتی حدی بلکه کثرت نوری است و تنزل این فراش اقالیم دنیاست که چیزی و نمودی ازاین
فراش می باشد و عباد هم چیزی و نمودی است از ملائکه و معرفت هم چیزی از ان ازدحام
نوری است .
و اما اینکه میفرمایند: منم انکه دو بارکشته می شوم دو وجه می تواند داشته باشد یکی قتل تنزل
که نزول حضرتش به عالم است، از عالم واحدیت و ملکوت به عالم ملک و ماده تنزل کرد و
یکی قتل به شمشیر به دست ابن ملجم ملعون که قتل اول کمترازقتل دوم نیست چراکه به عالم
ماده تنزل کرد و با ادمیان همنشین شد و، روح را صحبت ناجنس عذابی است الیم . وجه دیگر
اینکه هرحقی که کشته می شود مولا به ان کشت
نظرات شما عزیزان:
|